Sunday, October 30, 2005

مولانا قطب‌الدين به راهي مي‌گذشت. شيخ سعدي را ديد كه شاشه كرده و كير بر ديوار مي‌ماليد تا استبرا كند. گفت: اي شيخ چرا ديوار مردم سوراخ مي‌كني؟ گفت: قطب‌الدين ايمن باش، اين بدان سختي نيست كه تو ديده‌اي.
***
رقص اسکلتي

Friday, October 28, 2005

ملا عبيد زاکاني

ارادتي خاص به شخصيت والاي ملا عبيد زاکاني دارم.
--
شخصي به مزاري رسيد گوري سخت دراز بديد. پرسيد: اين گور‌ِ كيست؟ گفتند: از آن‌ِ علمدار رسول است. گفت: مگر با علم‌اش در گور كرده اند.
--
شيعه‌اي در مسجد رفت. نام صحابه ديد كه بر ديوار نوشته. خواست كه خدو بر نام ابوبكر و عمر اندازد، بر نام علي افتاد. سخت برنجيد و گفت: تو كه پهلوي اينان نشيني سزاي تو اين باشد.
پسر‌ِ خطيب‌ِ دهي بامداد در پايگاه رفت پدر را ديد كه خر مي‌گاييد. پنداشت همه روزه چنان مي‌كند. روز جمعه پدرش بر منبر خطبه مي‌خواند. پسر بر در ِ‌ مسجد رفت و گفت: بابا خر را مي‌گايي يا به صحرا برم.
--
شيرازي در مسجد بنك مي‌پخت. خادم‌ِ مسجد بدو رسيد. با او در سفاهت آمد. شيرازي در او نگاه كرد. شل بود و كل و كور. نعره‌اي بكشيد. گفت: اي مردك، خدا در حق‌ِ تو چندان لطف نكرده است كه تو در حق‌ِ خانه‌ي او چندين تعصب مي‌كني.
--

بعداز اين بر وطن و بوم و برش بايد ريد *** بچنين مجلس و بر كرو فرش بايد ريد

Thursday, October 27, 2005



مایل به ازدواجم ولی خواستگاری ندارم
کسی نیست که به خواستگاری ام بیاید و تمایل به ازدواج دارم چکار کنم؟
می توانید به این آدرس نامه بنویسید و آمادگی خود را برای ازدواج اعلام نمایید
بنياد ازدواج الزهرا (س) قم، خ چهارمردان، چهار راه سجاديه
---

آيا بشقاب پرنده حقيقت دارد؟

This page is powered by Blogger. Isn't yours?


<bgsound src="http://www.angelfire.com/un/malariya/monajat.mp3">