Friday, November 04, 2005

اهل ...

من نميدانم كه چرا ميگويند : اسب حيوان نجيبي است ماکسيما زيباست
و چرا در کمد هيچ كسي يخچال نيست
پودربچه چه كم از کرم موبر دارد
باستن ها را بايد شست جور ديگر بايد ريد
واژن ها را بايد شست
واژن بايد خود کوبيد‚ واژن بايد قابل کوبيدن باشد
دگمه ها را بايد بست
زير دالان بايد چست
زهره را خاطره را زير دالان بايد برد
با همه روسپيان شهر زير دالان بايد رفت
خانم را زير دالان بايد برد
عشق را زير مانتو بايد جست
زير دالان بايد با من ور رفت
زير دالان بايد دکتر بازي كرد
زير دالان بايد زيپ کشيد ميخ را درسه جاف بايد کوبيد
زندگي عنتر شدن پي در پي
زندگي شاش كردن در بوقچه ننجون است
رخت ها را بكنيم
يار در يك قدمي ست
ممه اش را بكشيم
شبي يك فاحشه را لخت كنيم راست يك هالو را
نرمي لاله گوش را ادرار كنيم
روي قانون چمن پا نگذاريم
در گلستان بندتنبان را باز كنيم
و کمر را بگشاييم اگر يار درآمد
و نگوييم كه شب چيز بدي ست
معذرت از روح مفلوک سهراب

This page is powered by Blogger. Isn't yours?


<bgsound src="http://www.angelfire.com/un/malariya/monajat.mp3">